20 داستان کوتاه کوتاه
«شبی با دوستم از کنار یک دکه روزنامهفروشی رد میشدیم، دوستم روزنامهای خرید و مودبانه از صاحب دکه تشکر کرد ولی صاحب دکه هیچ پاسخی به تشکر او نداد. همانطور که دور میشدیم من گفتم چه مرد ترشرو و عبوسی. دوستم شانههایش را با بیاعتنایی بالا انداخت و گفت او هرشب همینطور است، پرسیدیم پس تو چرا همیشه به او احترام میگذاری و مودب هستی؟ دوستم گفت: چرا به او اجازه دهم برای رفتار من تصمیم بگیرد؟» آنچه ذکر شد اولین داستان از این مجموعه با عنوان «مودب بودن» است. از دیگر مینیمالهای کتاب میتوان یاد بگیر و به کار ببند؛ سامورایی و استادش؛ دانۀ جادویی خردل؛ پدر؛ کفش؛ و اول خودت را نام برد.