جبر استیفانی گالوا
داستانهای فارسی - قرن 14
شبها فیلسوف میشوم و فکر میکنم که زمین را چه کسی آفریده است؟ چند شبی است که یک قدم به جلو برداشتهام و با زمین کاری ندارم. به این فکر میکنم که خالق زمان کیست؟ چرا تمام نمیشود این لعنتی؟ چرا نمیتوانم ذرهای از آن را پیش خودم نگه دارم؟ قسم میخورم زمان هم مثل زمین گرد است. میچرخد میچرخد و میچرخد و سرگیجه میگیرم.