نیچه و رمانتیسیسم
نیچه، فریدریش ویلهلم، 1844 - 1900م. / رمانتیسم
در تاریخ، عصر روشنگری به دوران «ایمان جازم به عقل» معروف است. روشنگری، عصر فرمانروایی عقل است؛ اصحاب روشنگری تمامی نظامهای عقیدتی و اجتماعی را که از دیدگاه ایشان پشتوانه عقلی ندارند به شدت مورد حمله قرار میدهند. آنان به آینده سخت خوشبین هستند، چرکه عقیده دارند دنیای مدرن که بر بنیان عقلانیت و خردورزی استوار شده است بشریت را به خوشبختی و سعادت و آزادی خواهد رسانید. اصحاب روشنگری که علم را آیین مقدس خود تلقی میکردند، نگاه علمی را به تمامی امور و پدیدههای عالم بسط دادند. آنان خدا و انسان را نیز تابع مکانیسمها و قوانین خدشهناپذیر علمی تلقی کردند و نظام دترمینستی، فیزیکالیستی و ماتریالیستی یکپارچهای عرضه داشتند. جنبش فلسفی و ادبی رمانتیسیسم در اواخر قرن هجدهم بهمثابه اعتراضی بر بنیانهای روشنگری پدیدار گشت. رمانتیکها بر علیه عقلگرایی، پیشرفتباوری و طبیعتگراییِ روشنگری، شوریدند. رمانتیکها بهجای عقلانیت، از جنبههای غیرعقلانی نهاد بشر تجلیل کردند، بهجای خوشبینی و امیدواری بهحال و آینده جهان مدرن، به مرثیهسرایی برای اعصار پیشامدرن (بهخصوص قرون وسطا) پرداختند و بهجای پرستش علم و رویکرد مکانیکی به اجزای عالم، به جنبه معنوی، اعجازآمیز و معماگونه جهان و انسان تأکید کردند. جنبش رمانتیسیسم، بسیاری از متفکران و ادیبان برجسته را بهسوی خود کشانید، یا بهنحوی در جهانبینی آنان تأثیر گذارد. فردریش نیچه که بیتردید یکی از بزرگترین فلاسفه قرن نوزدهم (و تاریخ بهطور کلی) است، به فاصله چند دهه پس از افول رمانتیسیسم به صحنه آمد و به منتقد جدی روشنگری تبدیل شد. آنچه حائز اهمیت است این است که نیچه نیز عقلگرایی، طبیعتگرایی و پیشرفتباوریِ روشنگری را نقد میکند و این کار را هم تا حدود زیادی به روش رمانتیکها انجام میدهد. در این کتاب، هدف، «نشاندادن مشابهتهای نقد نیچه و رمانتیسیسم بر روشنگری» است.