پری فروردین

پری فروردین

در گوشه‌ای از آسمان و روی یک ستاره، پری کوچکی به نام "فروردین" به زمین نگاه می‌کرد. اما چشم‌هایش پر از غم بود، چون زمین را سر و صدا و دود و غبار زیاد فرا گرفته بود. او آرزو داشت به زمین بیاید اما نمی‌توانست. از آن بالا ناگهان دختر غمگینی را دید که از کنار یک پنجره به آسمان نگاه می‌کرد و اسمش "قاصدک" بود. پدربزرگ "قاصدک" که متوجه ناراحتی و غم او شده بود علتش را از او پرسید. قاصدک گفت "هنوز دو سه روزی تا چهارشنبه‌سوری مانده ولی خیابان پر از سر و صدای ترقه شده. دود و آتش نیز هوا را خیلی کثیف کرده است، من که چهارشنبه‌سوری را دوست ندارم". پدربزرگ گفت: "اگر چهارشنبه‌سوری‌های زمان ما را می‌دیدی آن‌وقت دلت می‌خواست همیشه چهارشنبه‌سوری باشد". و سپس برای قاصدک از زمان کودکی‌اش و علت جشن گرفتن چهارشنبه‌ی آخر سال سخن گفت و از قاصدک خواست که دوستانش را بعد از غروب آفتاب به خانه دعوت کند...

قیمت چاپ: 750 تومان
نویسنده:

مریم حیدرنیا

تصویرگر:

نرگس رومینا

زبان:

فارسی

رده‌بندی دیویی:

8fa3.62

سال چاپ:

1386

نوبت چاپ:

1

تعداد صفحات:

12

قطع کتاب:

خشتی

نوع جلد:

شومیز

شابک:

9789648383577

محل نشر:

تهران - تهران

نوع کتاب:

تالیف