نوشی؛ دانشمند کوچولو
داستانهای تربیتی / داستانهای اجتماعی
در این مجلد از مجموعة داستانهای «نوشی»، او به همراه مادرش به پارک رفته تا برای درس علوم برگ درختان را جمعآوری کند، اما درختان برگ ندارند. برگ درختان خشک شده و بر روی زمین ریخته است. مادر به او میگوید که برگهای زیر درختان را جمعآوری کند. اما نوشی میگوید که اینها به دلیل سبز نبودن، برگ نیستند. او سعی میکند تا درخصوص این موضوع تحقیق کند. در این میان برگ درخت درس علوم زبان میگشاید و با نوشی شروع به صبحت میکند. نوشی درمییابد که برگهای خشک و رنگارنگ روزگاری سرسبز و به روی شاخه درختان بودهاند.