قورباغه و ماهی
دوستی - داستان / داستانهای حیوانات
یک روز، ماهی پولکی به سمت قورباغه کوچولو در برکه رفت و به او خبر داد که آن طرف برکه گلهای بزرگ و خوشبویی هستند. قورباغه کوچولو خیلی خوشحال شد و با ماهی نهار خوبی برداشتند تا با هم به آنجا بروند. اما در راه به طوفان برخورد کردند و یک پرندة بزرگ غذایشان را برد. آن دو ناامید نشدند و شنا کردند تا به آن طرف برکه رسیدند. قورباغه با خوشحالی روی گلها پرید و آنها را بویید. اما ماهی در آب غمگین بود، چون نمیتوانست این کار را بکند. برای همین قورباغه کوچولو ساقة یکی از گلها را خم کرد تا ماهی هم بتواند بپرد و گل را بو کند. آن روز ماهی پولکی احساس خوشبختی کرد، چون دوست خوبی مثل قورباغه کوچولو داشت.