در غرب خبری نیست
در کتاب حاضر با دو داستان :((در غرب خبری نیست)) و ((فرار بهزاد)) زندگی پناهندگان ایرانی در آلمان به تصویر کشیده میشود .خسرو شخصیت اصلی داستان یکی از پناهندگانی است که در مونیخ زندگی میکند و مترجم اداره پلیس برای پناهندگان ایرانی است .یک روز خسرو باخبر میشود که خانوادهای ایرانی با عبور از مرز ترکیه وارد آلمان شدهاند .پدر خانواده که ناصر نام دارد به همراه همسرش لیلا و دو پسر کوچکش با عنوان پناهنده اجتماعی وارد این کشور میشوند .چند روز بعد خسرو با ناصر و خانوادهاش ملاقات میکند .او در برخورد با آنها متوجه میگردد که ناصر با همسرش اختلاف دارد و بارها تصمیم به طلاق گرفتهاند .سرانجام این خانواده به کمک خسرو در آلمان مقیم میشوند .ادامه داستان، با مشکلاتی که برای ناصر و لیلا پدید میآید، شکل میگیرد.