زهر تویی
داستانهای فرانسه - قرن 20م.
ویکتور مندا که زمانی در یکی از رادیوهای پاریس مجری برنامهای کم و بیش موفق بود، با تعطیلی این برنامه بیکار میشود و در جستجوی کاری جدید به سواحل جنوبی فرانسه میآید. قمار خیلی زود او را از هستی ساقط میکند، تا جایی که دلزده و افسرده، حتی لحظهای به فکر پایان دادن به زندگی خود میافتد. به دنبال یک آشنایی کوتاه با زنی ماجراجو، به فکر کشف هویت زن میافتد و زنگ خانهای را به صدا در میآورد.