دکتر دولیتل و دریارچهی سری
داستانهای کودکان (انگلیسی) - قرن 20م.
دکتر «جان» دولیتل که پس از برگشتن از ماه، از یافتن داروی عمر جاودان و ابدی ناامید شده است، تصمیم میگیرد به دیدن پیرترین حیوان زندة روی زمین برود. او لاکپشت پیر و بیمار و باهوشی به نام گلی بود. پرندگان ردی از لاکپشت پیدا نمیکنند و دکتر با عجله به سمت دریاچة سری حرکت میکند. خبر میرسد که جزیرة مسکونی صورت گلی فروریخته و او زیر آوار به دام افتاده است. دکتر دولیتل، از دوستان تمساح خود کمک میخواهد و برای یافتن دوست پیرش تلاش بسیار میکند و ماجراهایی برای او اتفاق میافتد که در این کتاب به تصویر کشیده شده است.