زمستان نگاهت...سهم من
در کتاب حاضر، "مهرداد" به دختری به نام "تداعی" دل بسته است. اما "تداعی" بنا به دلایلی با پسری به نام "شهریار" نامزد میشود. اما "شهریار" او را بیخبر رها کرده و میرود. پس از چندی، "مهرداد" به خواستگاری "تداعی" میآید اما با مخالفت او روبهرو میشود. آن دو، هر یک جداگانه ازدواج میکنند. پس از گذشت سالها پسر مهرداد به خواستگاری دختر تداعی میرود و.....