داستانهای مادران و دختران: صدای اقتدار
داستانهای انگلیسی - قرن 20م.
اومان زنی از کشور هند است که به دنبال بیماری خود در بیمارستان بستری میشود. مادرشوهر او نمونة یک زن سخت و خشن است. سورش همسر اوما، برخلاف آیین رفتار میکند و در مقابل دیگران به همسرش اوما عشق میورزد، در حالی که اطرافیان این کار را ممنوع میدانند. او بارها مورد شماتت مادر قرار میگیرد. فرزندان آنها، جیوتی دختری که اوما و سورش به داشتنش افتخار میکنند، مادربزرگ وجود او را ننگ میداند، زیرا انتظار داشتند که اولین نوهاش پسر باشد. اوما و سورش آرزو دارند که جیوتی پزشک شود و سعی خود را میکنند که درس بخواند، اما جیوتی علاقهای به درس نشان نمیدهد و بعد از مرخص شدن مادر با اقتدار میگوید که میخواهد نقاش شود. اوما و سورش آرزوهای خود را برباد رفته میبینند، ولی از این که جیوتی توانسته است راه خود را با جسارت انتخاب کند خوشحال هستند. در این کتاب داستانهای متعددی از نویسندگان مختلف با عنوانهایی چون به پدر و مادرت احترام بگذار، روزی که آقای پریسکات مرد، لحظة مهم زندگی مادرم، پرنسس ایدا، گروگان و... به نگارش درآمده است.