ماجرای شیری که غمگین بود

ماجرای شیری که غمگین بود

اعداد - داستان / داستان‌های کودکان و نوجوانان / داستان‌های حیوانات / دوستی - داستان / تنهایی - داستان

یک روز صبح، شیر کوچولو که خیلی غمگین بود، در جنگل به راه افتاد تا چیزی را پیدا کند که بتواند با آن خوشحال شود. در راه به مار خال‌خالی رسید. او از شیر پرسید «صبح به این زودی کجا می‌روی؟» شیر گفت: «دنبال چیزی که خوشحالم کند». مارهم به دنبال او راه افتاد. آن دو با هم به طوطی رسیدند. طوطی هم با فهمیدن ماجرا دنبال آنها راه افتاد. در طول مسیر به فیل، جوجه مرغابی، لاک‌پشت و چند حیوان دیگر هم رسیدند. آنها نیز به همراه گروه راه را ادامه دادند. بعد از گذشت مدتی، شیر کوچولو به اطرافش نگاه کرد و ناگهان شروع به خندیدن کرد. دوستان او دلیل خنده‌اش را پرسیدند. شیر کوچولو که حالا خوشحال بود گفت وقتی شما درکنارم هستید من دیگر غمگین نیستم و به دنبال چیزی که خوشحالم کند نمی‌گردم. داستان حاضر برای گروه سنی «الف» تهیه شده است.

قیمت چاپ: 0 تومان
نویسنده:

نورا حق‌پرست

ویراستار:

علی خاکبازان

تصویرگر:

عادله شیرودی

زبان:

فارسی

رده‌بندی دیویی:

8fa3.62

سال چاپ:

1394

نوبت چاپ:

4

تعداد صفحات:

32

قطع کتاب:

خشتی

نوع جلد:

شومیز

شابک:

9789643913892

محل نشر:

تهران - تهران

نوع کتاب:

تالیف