برایم بمان ...
داستانهای فارسی - قرن 14
«جسیکا» و «ادوارد» با هم نامزد کردهاند و بسیار یکدیگر را دوست دارند، اما ادوارد به یکباره به دو دلیل نامزدیاش را با جسیکا بههم میزند؛ اول اینکه باید به جزایر باهاما برای کمک به یک دوست برود و دوم اینکه بین خانواده ادوارد و جسیکا اختلاف مالی وجود دارد و ادوارد دوست ندارد برای تأمین مخارج زندگیاش وابسته به جسیکا باشد. جسیکا با شنیدن این صحبتها بیهوش میشود و به کمک همسایهاش به بیمارستان منتقل میشود و... .