شب بیپایان
داستانهای انگلیسی - قرن 20م.
داستان پلیسی حاضر به گونهای متفاوت از کتابهای دیگر آگاتا کریستی به رشته تحریر درآمده است .وقایع این داستان در انگلستان اتفاق میافتد . راوی داستان، مردی است به اسم "مایک روجرز "که شرح ماجرا و در واقع داستان زندگی خود را در بازجویی بیان میکند .روجرز مردی بی چیز و بی سر و سامان است که هر چند وقت یکبار به شغلی مشغول میشود .ماجرا، با آشنایی روجرز و "الی "آغاز میگردد" .الی "تنها وارث مردی ثروتمندی است اما از آن جا که هنوز به سن قانونی نرسیده نمیتواند به طور مستقیم اداره اموال پدرش را در دست گیرد، در نتیجه این وظیفه به وکلای او محول میشود .آشنایی "روجرز "و "الی "پس از چندی به ازدواج میان این دو میانجامد این در حالی است که نزدیکان "الی "و وکلایش از این ازدواج ناخشنودند . اندکی پس از ازدواج، یک روز که "مایک روجرز "در خانه نیست "الی "برای اسب سواری از خانه خارج میشود ولی ساعتی بعد جسد او را پیدا میکنند . و به این ترتیب روجرز وارث ثروتی افسانهای میشود .در پی آن، پس از ماجراهایی که به دستگیری و بازپرسی روجرز میانجامد، مشخص میشود که تمام ماجرا یعنی آشنایی با الی، ازدواج و سرانجام قتل او براساس نقشهای از پیش طراحی شده توسط زن حیلهگری به نام "خانم گرتا "صورت گرفته، زنی که در واقع سرپرست و مسئول کارهای "الی "بوده است .