ستارههای سربی
نگارنده در این داستان سرگذشت روستایی خوش و آب و هوا را رقم میزند که در ناحیه کوهستانی واقع است .این روستا یک ژاندارمری و یک مدرسه دارد ;همچنین حوض بزرگی که در وسط روستا قرار گرفته و آب روستا از آن تامین میشود .مردم با استفاده از یک مینی بوس و اتوبوس ;بین شهر و روستای خود رفت و آمد میکنند .آنان به عقاید مذهبی پایبند و از طریق کشاورزی و دامپروری امرار معاش میکنند در کنار این روستا یک کارخانه و معدن سرب و روی قرار دارد که محصول آن به خارج صادر میشود .سهم مهندسان ایرانی در اداره این مجموعه تنها 2درصد است . اغلب مهندسان و گردانندگان کارخانه، آمریکاییاند .در چنین وضعیتی، حوادثی مربوط به قبل از انقلاب در روستا به وقوع میپیوندد که خط سیر این داستان را تشکیل میدهد .