کشتی سیراف
داستانهای فارسی - قرن 14 / داستانهای نوجوانان فارسی - قرن 14
کتاب حاضر دربردارندة داستانی ویژة نوجوانان است. قلم جذّاب و روان نویسنده و سیر حوادث و اتّفاقات این داستان را به اثری شیرین و خواندنی تبدیل کرده است. در بخشی از داستان میخوانیم: «صبح، ناخدا پیش از همه با صدای برخورد امواج ملایم دریا با صخرههای ساحل چشم گشود و نگاهش را به آسمان آبی و عمیق جزیره دوخت. شادمان سر از زمین برداشت و نیمخیز نشست و به دریا چشم دوخت ... ناگهان چشمش به چند قدم دورتر افتاد. از ترس و تعجّب برجا خشکید ... .»