ماجرای هفتخوان رستم
داستانهای حماسی
روزی «کیکاووس» ـ پادشاه ایرانی ـ به دست «ارژنگ شاه» و دیو سفید اسیر میشود. دیو سفید، کیکاووس و بقیة پهلوانان همراهش را با طلسمی نابینا میکند و در سیاهچالی به بند میکشد. کیکاوس به وسیلة یکی از افرادش رستم را خبر میکند تا آنها را نجات دهد. «زال» به رستم میگوید که برای رسیدن به زندان دیو سفید باید از هفتخوان خطرناک بگذری. بدینترتیب رستم سفر پرماجرای خود را آغاز میکند, و سرانجام با امید به خدا موفق میشود. کتاب حاضر اقتباسی از یکی از داستانهای شاهنامه است که به زبان ساده برای کودکان و نوجوانان بازنویسی شده است.