هدیهای که باقی ماند ...
داستانهای انگلیسی - قرن 21م.
استیو در پی مرگ غم انگیز دختر نوزاد خود، در تلاش است تا خودِ فرو پاشیده را مجدداً احیا کند و به زندگی طبیعی بازگردد. همسرش از حضور در خانهای که بعد از مرگ نوزادشان زندگی در آن غیر قابل تصور است، امتناع میکند. در یک شب سرد که استیو خود را بسیار ناامید مییابد، صدایی را از اتاق قدیمی دخترش در طبقه بالا میشنود؛ اتاقی که از زمان مرگ دلخراش نوزاد، دربسته باقی مانده است. استیو قرار است پس از گشودن این در با ماجرای هولناکی مواجه شود.