خاطرات گره خورده
در داستان «دونیمه سیب»، پسری در سیزدهسالگی برای به دست آوردن پول تحصیل در یک شرکت تولید کفش استخدام میشود. او در آنجا عاشق یک دختر چرخکار به نام «سرور» میشود که پنج سال از او بزرگتر است. سه سال با عشق او زندگی میکند. سرانجام عشق خود را ابراز میکند. سرور هم که به پسر علاقمند شده است، اعلام میکند او را دوست دارد و روزی به همة همکاران قصة عشقشان را تعریف میکند. در همین زمان پسر ماجرای خود را برای پدر و مادر تعریف میکند. پدر که مطلع میشود سرور پنج سال از پسر بزرگتر است، او را تنبیه کرده و چند روز در زیرزمین خانه زندانی میکند. در همین هنگام سرور که فکر میکند پسر به او خیانت کرده و با آبروی او بازی کرده شرکت و خانهاش را ترک میکند و به جای نامعلومی میرود. سالها میگذرد و پسر با شنیدن نام سرور، در هر کوچه، به طرفش میرود و در چهرة طرف مقابل نشانی از سرور عشق خود را جستوجو میکند. این کتاب مشتمل بر چند داستان کوتاه با عناوین و ناگهان؛ رفتن و نرفتن؛ زنده به گور؛ تو عاشق نه ای؛ شبح؛ دو نیمه سیب و وقتی که باغچه میمیرد است.