... و اما من
داستانهای فارسی - قرن 14
وقتی پا به سن میگذارید و به آرزوهایتان نرسیدهاید و دیگر آرزویی هم ندارید، آنوقت با هر بهانهای تسلیم میشوید. وقتی بودن و نبودنتان برای خودتان بیتفاوت میشود فکر میکنید باید بروید، این آنقدر ادامه پیدا میکند که آرامآرام قبل از اینکه روحتان از جسمتان جدا شود جسمتان از روحتان جدا میشود. در این داستان با شخصیتی روبهرو هستیم که به یک مشاوره تلفنی میپردازد. مشاورهای که بهخاطر خیانت همسرش رخ داده است و حالا مشاور از او میخواهد که در طی دو هفته و سه روز متوالی به دو پرسش پاسخ دهد. چرا ایشان را میخواهید؟ چرا ایشان را نمیخواهید. این نوع پرسش مشاور، احساس حقارت را در او بهوجود میآورد؛ حقارتی که منجر به خشم میشود و... .