همدم
داستانهای فارسی - قرن 14
«نوال»، زن جوانی است که دختر کوچک و بیماری به نام «نهال» دارد، پدر او مردی بدجنس به نام «اتابک نادری» است. اتابک، تصادف کرده و در بیمارستان است. نوال خودش را به بیمارستان میرساند و متوجه میشود که اتابک قصد اخاذی از راننده را دارد. او بدون توجه به اتابک از بیمارستان خارج میشود تا برای تأمین هزینههای دارویی نهال و مادرش به خانهای برود که به او معرفی شده است. او با نظافت خانههای مردم هزینههای زندگی را تأمین میکند و... .