رویای گنجشکی
داستانهای حیوانات
کتاب مصور حاضر، داستانی است که با زبان ساده و روان برای گروههای سنی (الف) و (ب) نگاشته شده است. در داستان میخوانیم: «توی یک جنگل قشنگ پر از درختهای کوتاه و بلند. درخت زبانگنجشک پیر و بزرگی ریشه داشت که ساقهاش پر از سوراخهای ریزودرشت بود و تو هر کدومش چند تا گنجشک زندگی میکردند. اما تو یکی از این لونهها گنجشک کوچولویی تکوتنها زندگی میکرد. یک روز که خیلی گرسنهاش بود بال بالی زد و تو سوراخ سنبههای درختهای جنگل دنبال غذا گشت. بالاخره روی یکی از برگهای درخت توت یک کرم کوچولوی سفید پیدا کرد، همینکه خواست کرم رو بخوره کرم لرزید و ترسید و خودش را گلوله کرد. گنجشک کوچولو دلش سوخت و با خودش گفت اینکه ریزه میزه است».