پدر: بر اساس داستان واقعی
داستانهای فارسی - قرن 14
در این داستان «ترانه» دختری است که پس از گذشت سالها با آمدن پدر به خانهاش بهمرور خاطرات گذشته میپردازد. زمانی که کودک بوده و دختری جوان به نام «رعنا» بهعنوان پرستار مادربزرگ استخدامشده و با ترفندهای بسیار دل پدر را ربوده و باعث جدایی او از مادرش «فروغ» شده بود... . حال پدر اصرار دارد که برای آخرین بار و پس از گذشت سالها برای چند دقیقه با فروغ صحبت کند تا شاید فروغ او را ببخشد و... .