داستان عصر یک روز پنجشنبه
ماجرای داستان از زمانی آغاز میشود که ماموران کلانتری برای بازداشت "احسان" جوان مومن و درسخوانی که در سال آخر دبیرستان تحصیل میکند به منزل او مراجعه میکنند. آنها احسان را به جرم قتل زنی بازداشت میکنند؛ اما جوان اصلا نام آن زن را به خاطر نمیآورد. تا این که در جلسه دادگاه روشن میشود که مقتول همان زنی است که احسان او را در خیابان دیده بود که بر اثر تصادف با اتومبیلی بی هوش میشود و احسان او را به بیمارستان میرساند....