قلب یخی
داستانهای فارسی - قرن 14
در این داستان پسری جوان و مهندس به نام «امین» به اصرار خواهرش «نکیسا» که پرستار است به خواستگاری بهترین دوست او به نام «عسل» میرود. امین که موافق با ازدواج سنتی نیست تمام راه به این موضوع فکر میکند که چگونه از این ازدواج فرار کند. در مراسم خواستگاری واکنش عسل بهانه را به دست امین میدهد و همه چیز به هم میخورد. فردای آن روز داخل شرکت،دوست منشی شرکت با نام «مرجان یکتا» برای استخدام در بخش حسابداری به نزد امین میرود. مرجان در یک نگاه دلباخته امین میشود و... .