شبهای تهران
داستانهای فارسی - قرن 14
خانم علیزاده در این اثر، به نوعی زندگی جوامع روشنفکری و در حقیقت، دغدغههای خود را منعکس ساخته است .((بهزاد)) و ((آسیه)) شخصیتهای اصلی این رمان هستند . در بخشی از این رمان میخوانیم :((بهزاد نشست، و سنگ سرد پوشیده از شبنم را با انگشتها لمس کرد .متواضع و محجوب بود، انگار که آسیه را از مادر او خواستگاری میکرد .در تصورش با زن مرده حرف میزد :ظاهر و باطن همینم، نه خیلی خوب نه بد، نه خیلی ثروتمند نه آس و پاس، توی همین شهر درس خواندهام، با شما بیگانه نیستم، رنج و مشقتهایتان را درک میکنم....با سرافرازی مرگ را پذیرفتهاید .دختر شما را خیلی دوست دارم، مثل نیمهای از وجودم، خودتان که آگاهید .سعی میکنم، او را خوشبخت کنم، مثل سایه خودش همراهش باشم .ای مادر گرامی ما را به هم نزدیک کن .((...