در اولین نگاه
داستانهای آمریکایی - قرن 20م.
"جرمی مارش" قسم خورده بود که دست به چند کار نزند: نیویورک را ترک نکند، بعد از این که جان سالم از ازدواج ناموفقش به دربرد دیگر هرگز به کسی دل نبندد و مهمتر از همه این که بچهدار نشود. حالا جرمی در شهر کوچک "بون کریک" در کارولنیای شمالی زندگی میکند. با "لکسی دارنل" ازدواج کرده و عاشق زندگیاش است، آنها در انتظار تولد دخترشان هستند. اما درست وقتی زندگی او سامان میگیرد و شادکامی به او روی میآورد، پیامهای اسرارآمیز و آشوببرانگیزی زخمهای کهنهی او را میگشاید و زنجیرهای از رویدادها مسیر زندگی مشترک این زوج جوان را تغییر میدهد.