گرفتار یخ
این کتاب سرگذشت زنی است که حرفه پزشکی دارد و به بیماری سرطان سینه مبتلا است. او تصمیم می گیرد به قطب جنوب سفر کند و تحقیقات علمی اش را در آن جا دنبال کند. مترجم کتاب اذعان می کند: ".... وی برای مبارزه و فایق آمدن با این مشکلات گامی فراتر از دیگران برداشت. توصیف داستان سفرش، مبارزه بی وقفه اش و پیروزی اش با لحنی صمیمانه نگاشته شده است. او در این کتاب از ازدواجی ناموفق و خفقان آور که به مدت 23 سال چون کابوسی هولناک اسیر آن شده بود سخن می راند. از آن اندوهبارتر، روگردانی فرزندانش که مادر را طرد کرده و حزن و سنگینی هزار ماتم را بر دلش به جای گذاشته بودند سخن گفته است. با این حال اجازه نمی دهد که یاس و ناامیدی خردش کند و او را به زانو درآورد. پس از تفکر فراوان تصمیم می گیرد تا برای شغل نامتعارف و استثنایی "پزشک پایگاه آموندسن سکات در قطب جنوب" خود را داوطلب نماید. عشق دکتر نیلسن به یاری انسان ها و شعارش در زندگی در این جمله مشهود است. "بیش از آنچه داری ایثار کن و کمتر از آنچه مورد نیازت است استفاده نما".