مثل یک ناجی
در مجموعهی حاضر، داستانهای کوتاهی تحت پارهای از این عناوین به چاپ رسیده است: "دزدکی"، "شاخدار"، "فرش خاک"، "تندیس"، "افسوس"، "هوس"، "مثل یک ناجی" و "تاوان". برای نمونه "مثل یک ناجی"، حکایت پسری است که در هتلی مشغول به کار بود. او سرپرستی مادر، خواهر و برادرهایش را به عهده داشت، اما حقوق او به اندازهای نبود که بتواند همزمان خرج خانه، خورد و خوراک، هزینهی تحصیل بچهها و دانشگاه خویش، جهیزیهی خواهرش و ... را بدهد. شبی او هنگام دعا از خداوند خواست تا کمکش کند. پسر به پنج هزار تومان پول نیاز داشت. از قضا، آن شب مرد چاقی با دو محافظش به هتل آمد. از دهان آن مرد بوی تعفن به مشام میرسید. او، شیکترین اتاق هتل را کرایه کرد و به یکی از محافظانش دستور داد تا پنج هزار تومان انعام به پسر بدهد. اما....