آکاواک
داستان "آکاواک "ماجرای سفر آکاواک ـ پسر اسکیموی چهارده ساله ـ و پدربزرگش به سرزمینی دوردست است .پدربزرگ به برادرش قول داده تا بار دیگر، پیش از مرگ، به دیدار او برود .اما او اینک بسیار پیر و ناتوان شده است .آکاواک برای کمک با او همراه میشود .آنها در خلال سفر با سختیهای بسیار روبهرو میشوند .از جمله این که سگهایشان را از دست میدهند، این در حالی است که برای ادامه راه، دیگر غذایی ندارند و ناگزیر باید از مسیر کوتاه، اما خطرناک کوهستان گذر کنند و ...