تولد ستارهها (برای جشن تکلیف)
دانشآموزان کلاس سوم ایمان مدرسۀ "هدی" شور و شوق عجیبی داشتند. زیرا آن روز در سالن مدرسه جشن تکلیف برگزار میشد. در بین بچهها دختری به نام "محبوبه" بود که مثل دیگران خوشحال نبود و نگرانی در نگاهش موج میزد، زیرا مادرش مانند دیگر مادران نیامده بود، تا این که خواهرش "معصومه" از راه رسید و گفت که مادر در بیمارستان است و آنها صاحب یک برادر شدهاند. محبوبه خوشحال شد و گفت: "عجب روز خوبی، روز تولد داداشی و روز جدید زندگی من". سپس بعد از برگزاری مراسم آنها به همراه یکدیگر برای دیدار مادر به بیمارستان رفتند. این داستان تحت عنوان "روز تولد" به همراه داستان دیگری به نام "ستارهها" و نیز یک نمایشنامه و یک شعر در کتاب حاضر به چاپ رسیده که موضوع همۀ آنها "جشن تکلیف" است.