قایم موشک
یک روز بعد از ظهر «ببری» به بچه کانگورو گفت: «بیا بازی کنیم». بچه کانگورو با نارحتی گفت: «اما تو همیشه مرا پیدا میکنی اما باشد، یک بار دیگر امتحان میکنم.» ببری چشم گذاشت و بچه کانگورو هم در یک مکان عالی پنهان شد. اما ببری هرچقدر گشت نتوانست بچه کانگورو را پیدا کند. ببری تا عصر همه جا را به دنبال بچه کانگورو گشت، اما او را نیافت. چیزی نگذشت که ببری و همة ساکنان جنگل شروع به گشتن کردند. بالاخره پیش کریستوفر رفتند. سرانجام کریستوفر بچه کانگورو را پیدا کرد. او داخل یک کندة درخت به خواب رفته بود. بچه کانگورو که از سر و صدای آنها بیدار شده بود گفت: «دیدی ببری، تو همیشه برنده میشوی!» ببری خندید و گفت «اما نه این دفعه، تو برنده شدی!».