دست صاغر
داستانهای فارسی - قرن 14
«وحید»، مردی میانسال و حدودا 40 ساله پس از سه ماه دوستی با دختری 20 ساله بهنام «افسانه» عاشق او شده است. او در گفتوگویی درخواست خود را با افسانه مطرح میکند و پس از سه ماه به او میگوید که متأهل است و دو فرزند دارد. افسانه میخواهد که این رابطه را تمام کند، اما وحید مانع این کار میشود. در این میان همسر وحید، وارد فرقهای شده است که آینده وحید و بچههایش را تهدید میکند و... .