داستان سیاهکل
داستانهای فارسی - قرن 14
مردم "لیش" و "فشتال"، از روستاهای استان گیلان، در کنار یکدیگر زندگی آرامی دارند. عاشق میشوند، ازدواج میکنند و زنان در خانه و مردان در شکارگاهها و شالیزارها کار میکنند. "حیدرآقا"، مرد تفنگدار فشتال است که به علت جانبداری از مردم روستا و بیتوجهی به اربابان مورد غضب آنها است. پس از آن که حیدر پیشنهادهای آنها را رد میکند با کشته شدن دو تن از نزدیکانش مواجه میشود و در پاسخ، خانهی اربابان را به آتش میکشد و با آنان مبارزهای را آغاز میکند. مبارزهی او با امنیه و سربازان چند ماه طول میکشد و پس از مدتی که دوستانش را از دست میدهد و تنها میشود، دستگیر و اعدام میشود. سالها میگذرد، گیلان و مردم آن، شهرنشینی را تجربه میکنند. ورود سینما، اتومبیلها، ساختمانهایی با معماریهای جدید، همگی زندگی مردم را تغییر میدهند. درس خواندن بچهها باعث رشد، آگاهی و دانش آنها میشود. فاصلهی طبقاتی میان مردم و اربابان روزبهروز بیشتر میشود تا سرانجام در 19 بهمن 1349 قیام روشنفکری ـ دانشجوی سیاهکل صورت میگیرد.