دختران بهشت به جهنم نمیروند
کتاب حاضر، داستان سرگذشت واقعی شخصی است که خود را قربانی بیمسئولیتی خانوادهاش میداند و این باور با زیر پا گذاشتن اصول اخلاقی از سوی برادرش به اوج خود میرسد و حوادث ناگواری را در زندگی او رقم میزند. او که در گذشته دختری اهل مطالعه بوده است، نسبت به آن چه آموخته بیتفاوت میگردد و واقعیتها برای او چهرهای دیگر مییابد، به طوری که انسانها از دیدگاه وی موجوداتی فراموش شده هستند که حتی قادر به انتخاب خواستههای خویش نیستند و این روزگار است که آنها را با چهرههای متفاوت نقش زده است و در سرشت تمامی آنها نوعی معاملهگری و سودجویی نهفته است که ناگزیر آنها را وادار به جنگ و ستیزهجویی مینماید و در پایان نیز به جز بیهودگی برای انسانها ارمغانی نیست. اما در حادثهای ساده او خود را بیهودهتر از آنچه میپنداشتنه، درمییابد و ادامهی زندگی برایش غیر ممکن میگردد و...