یکشنبه گذشته پولدار بودم!
داستانهای اجتماعی
یکشنبة گذشته، پدربزرگ و مادربزرگ «الکساندر» به او یک اسکناس یکدلاری دادند و او پولدار شد. او کارهای زیادی میتوانست با پولش انجام بدهد. میتوانست هرچقدر دوست دارد آدامس بخرد و یا حتی یک رادیوی بیسیم؛ البته باید کمی دیگر هم پول پسانداز میکرد. اما اتفاقاتی افتاد و الکساندر تمام پولش را از دست داد. مخاطبان این داستان اجتماعی که از مجموعة «تجربههای کودکی» به چاپ رسیده است، گروه سنی «ج» هستند.