اینجا عقرب دارد
داستانهای کوتاه فارسی - قرن 14
کتاب حاضر مشتمل بر چند داستان کوتاه است که با زبانی ساده و روان نگاشته شدهاند. «پیرمرد پیزوری»، «ناخوانده»، «دعوت»، «گرهخورده»، «چهارپایه»، «اینجا عقرب دارد»، «پرچمهای وسط قبرستان»، «شرطبندی»، «آن روز بارانی لعنتی» عنوانهای برخی از داستانهای این کتاب هستند. در داستان «پیرمرد پیزوری» میخوانیم: «پیرمرد روی صندلی روکش چرم جابجا شد و صدایش را صاف کرد و خودش را معرفی کرد. با گفتن جمله آخری، احساس خوشایندی به او دست داد».