تنهایی دوندهی استقامت
داستانهای انگلیسی - قرن 20م.
نویسنده، این داستان را بهشکل یک مونولوگ از زبان قهرمان داستانش نوشته است، قهرمانی که طی تمرین دو استقامت در زندگی و افکار خویش دقیق میشود. پسر نوجوانی، که به جُرم دزدی به «دارالتادیب» سپرده شده، از سوی مسئولان آن مرکز، برای شرکت در مسابقات دو برگزیده میشود. او روزها، بدون هیچ نگهبانی، در جنگل به تمرینهای طولانی پرداخته و تمام مدت با خود به مسائل گوناگون میاندیشد. آمادگی جسمانی وی و تمرینهای مستمرش باعثشده همه یقین داشته باشند که او برنده حتمی مسابقه خواهد بود. اما آنچه در ذهن پسرک میگذرد کاملا متفاوت است. او که همیشه رنج کشیده و صحنههای تکاندهنده و زجرآور بسیاری را، با وجود سن کم، از نظر گذرانده است، تمامی افراد پیرامون خویش را مقصر شناخته و بهخصوص با کسانی که بهنوعی با پلیس، دولت و زندان در ارتباط هستند، احساس دشمنی شدیدی میکند. بنابراین در تمام مراحل تمرین تصمیم خود را جدیتر کرده، و روز مسابقه، در آخرین دقایق، درحالی که تمامی تماشاچیها اطمینان یافتهاند او برنده خواهد شد، ناگهان در جای خویش ایستاده و هیچ حرکتی نمیکند... .