آنا در منطقهی استوایی
در کارگاهی که شخصیتهای اصلی نمایش یعنی «سانتیاگو»، پدر خانواده و صاحب کارگاه تولید سیگار برگ، «افلیا» همسر او و «مارلا» دخترش، و همسایگان و کارکنان دیگر حضور دارند. زن خانواده، خولیان قصهگو را دعوت میکند تا برای کارگران، همزمان با انجام کار سیگارپیچی قصه بخواند. قصهخوان داستان، «آنا کارنینا» اثر تولستوی را انتخاب میکند و هر روز بخشی از آن را میخواند. با پیش رفتن تدریجی داستان، کمکم داستان آنا کارنینا در کارگاه تکرار شده و حوادثی پیش میآید که این جملة تولستوی در آنا کارنینا را بتوان برای کارگاه سیگارپیچی تکرار کرد: «لوین عاشق کیتی است. کیتی عاشق ورونسکی است. ورونسکی عاشق آنا کارنینا است و آنا که شوهر دارد عاشق ورونسکی است» و تو گویی در این نمایشنامه نیز همه عاشقند. این نمایش، داستان آنا کارنیناخوانی در کوبا است.