تجلی: متن اصلی (بی کم و کاست)
این داستان کوتاه تصویری است از زندگی زنی که بدون عشق وارد زندگی مردی شده "با سر طاس، شکم پیش آمده و ریش زبری که دو روز یک مرتبه میتراشید و مثل سگ پا سوخته دنبال پول میدوید". از این رو، زن با این مرد نمیتواند آرزوهای خود را برآورده سازد، و ناگزیر دل در گرو عشق جوانی میسپارد که ظاهری برازنده دارد. از طرف دیگر، داستان بیانگر زندگی مرد نوازندهای است که دائم در مستی و پریشانی روزگار میگذراند و در حسرت این که زنی به او عشق بورزد، به سر میبرد.