نارنجی بودن
داستانهای کوتاه فارسی - قرن 14
داستان «نارنجی بودن» روایتی است از فراز و نشیبهای زندگی یک پرتقال از زمان نارس بودن تا چیده شدن و در جعبه قرار گرفتن، آنگاه فرستاده شدن برای زنی که در زلزلة بم بیوه شده و اکنون به همراه سه دخترش عاطفه، فائزه و ثمین در یکی از چادرهای کمک به زلزلهزدگان سکنی دارد. در بخشی از داستان که از بان این پرتقال بیان شده میخوانید: «عجیب بود خودمو تو دهن تک تکشون احساس میکردم. آب بدنم رو، شیر، جونم رو و تکّههای تنم رو با خوشحالی میخوردن و من خودمو تو وجود تکتکشوش حس میکردم. اصلاً ناراحت نبودم، عجیب بود اصلاً احساس مرگ نمیکردیم.» مجموعة حاضر حاوی 10 داستان کوتاه از نویسنده است که نارنجی بودن، یکی از آنهاست.