زیبا ماه شب چهارده
خانم «لویزل»، همسر کارمندی معمولی، روزی به همراه همسرش به کاخ وزارت خانة آموزش عمومی دعوت میشود. اما دعوت به این مراسم، اندوه خانم لویزل را در پی دارد، به این دلیل که او لباسی فاخر و جواهری برای استفاده در مراسم جشن ندارد. همسر وی با مشاهدة ناراحتی او در روزهای نزدیک به جشن برایش لباسی تهیه میکند، اما از خرید گردنبند جواهر برای او ناتوان است. بر این اساس خانم لویزل از خانم «خورسیته» گردنبند الماسش را قرض میگیرد، اما پس از شرکت در مراسم، گردنبند را گم میکند. پس از گم شدن گردنبند، خانم لویزل تصمیم میگیرد تا با قرض گرفتن از دیگران، گردنبندی مشابه گردنبند خانم فورسیته خریده و طی ده سال قرض خود را بپردازد. اما پس از گذشت ده سال و زمانی که بدهیهایش تمام میشود درمییابد که آن گردنبند بدلی بوده و 5000 فرانک بیشتر ارزش نداشته است. کتاب حاضر دربرگیرندة ترجمة داستان گردنبند اثر «گی درمویاسان» ـ نویسندة فرانسوی قرن نوزدهم ـ نیز سرودههایی از مولف و دیگران و مطالبی در خصوص تنی چند از استادان موسیقی چون استاد پرویز یاحقی، شاپور نیاکان، و اسدا... ملک و ترانهسرایی با نام لیلی کسری است.