بیببلهها
داستانهای فارسی - قرن 14
«هاجر» زنی بسیار زحمتکش و رنجیده بود که به عنوان کلفت در خانة پیروزمند، کار و به همراه دخترش «تامار» در آنجا زندگی میکرد. تامار همکلاسی دختر صاحبخانه یعنی «منیره» بود، با این تفاوت که تامار یکی از بهترین شاگردان کلاس بود و این مساله حسادت منیره را نسبت به به تامار برمیانگیخت. بنابراین همیشه در پی فرصتی بود تا تامار را برنجاند و او را در برابر همه تحقیر کند. هاجر بیش از دخترش از این موضوع ناراحت بود و دلش میخواست تا در اولین فرصت ماجرای زندگی پرفراز و نشیبش را برای دخترش بازگو و بسیاری از رازهای نگفته را برملا کند تا دخترش بداند که خانم خانه، عمة اوست؛ چیزهایی که تامار کاملا از آنها بیاطلاع بود. داستان زندگی هاجر و اتفاقاتی که برای او و تامار به وقوع میپیوندد، ادامه داستان را شکل میدهد.