پشول
داستانهای کودکان و نوجوانان
روزی روزگاری «آرمان» به همراه مادرش «آرزو» از مدرسه به خانه بازمیگشت که مادرش با یک بچه گربه تصادف میکند. آنها بچه گربه را نزد دامپزشک میبرند و او را مداوا میکنند. آرزو و آرمان، تصمیم میگیرند تا خوب شدن کامل بچه گربه او را نزد خود نگه دارند، برای همین نام او را «پشول» میگذارند. در این مدت آرزو و پسرش، پشول را با خود به جاهای مختلفی میبرند و پشول اطلاعات زیادی را درباره فصلها و مکانهای مختلف میآموزد و ...