سفر آسمانی
در داستان «نوری در تاریکی»، در سال 1359 سربازان عراق به مرزهای دزفول و اندیمشک رسیده و این شهر را به آتش کشیده بودند. نیروی ارتش ایران برای چند عملیات چریکی و حملات نامنظم علیه دشمنان آماده شدند. در آن زمان «جواد» به همراه چند تن از همرزمان ماموریت یافت که به پایگاه هوایی دزفول بروند. در نیمهشب، او و برادر «سلیمانی» برای نگهبانی عازم پایگاه هوایی شدند. پایگاه هوایی با سنگرهای دشمن فاصلة چندانی نداشت. ناگهان در دل تاریکی، جواد برادر سلیمانی را گم کرد، مدتی به دنبال او گشت ولی او را نیافت. بعد از مدتی متوجة صدای او شد که کمک میخواست. جواد به کمک شبنمای برادر سلیمانی که به طور جسته و گریخته روی چالههای آب نور میافکند، موفق شد او را بیابد. سلیمانی در یک چاه عمیق آب گیر افتاده بود که توسط جواد نجات پیدا کرد. این کتاب مشتمل بر سه داستان از حقایق دفاع مقدس علیه دشمنان بعثی با عناوین نوری در تاریکی، سفری آسمانی و سنگرهای انفرادی است که به دو زبان فارسی ـ انگلیسی به نگارش درآمده است.