شاپرک
در این داستان مصور که برای گروههای سنی((ب)) و ((ج)) تالیف شده نویسنده از علاقه عمیق کودکی به نام((امیر)) نسبت به امام خمینی(ره) سخن میگوید .امیر روزی از پارک یک شاپرک میگیرد و آن را در شیشه میگذارد .شب هنگام پدرش که در لباس و شغل پاسداری در بیت امام(ره) خدمت میکند، ناراحت به خانه میآید و همسر خود را از شدت بیماری و قطع امید دکترها از سلامت امام(ره) باخبر میسازد و سرانجام هر دو به گریه میافتند .پدر نمیتواند در منزل بماند و به بیت امام(ره) باز میگردد .امیر نیز از این خبر بسیار اندوهگین میشود و برای سلامتی امام از خدا یاری میطلبد .در پی آن به سراغ شاپرک میرود و ...