قصهی خاله باد و عمه بوران
داستانهای تخیلی / نمایشهای عروسکی / داستانهای کودکان و نوجوانان
کتاب مصور حاضر، داستانی تخیلی است که با زبانی ساده و روان برای کودکان نگاشته شده است. در این داستان خاله باد و عمه بوران لحظهای ایستادند و به پشت سرشان نگاه کردند. بعد از مدتها، کسی آنها را صدا میزد. با تمام وجود به صدا گوش دادند. احساس کردند کمکم گرم میشوند. شور و شوقی در دلشان پدیدار شد. به یاد دشت غمگین افتادند. نمیتوانستند صبر کنند. باید خودشان را به دشت میرساندند. نفس بلندی کشیدند و به راهشان ادامه دادند.