شنگول و منگول و حبه انگور در عصر جدید
داستانهای تخیلی
کتاب مصوّر حاضر، حاوی داستان تخیلی و آموزنده با موضوع مشورت و اتحاد است که برای کودکان گروه سنی (ب) به نگارش در آمده است. در داستان حاضر آمده است: توی یک جنگل خیلی بزرگ، خانم بزی سه تا بچّه به نامهای «شنگول»، «منگول» و «حبة انگور» داشت. بچّهها از ترس گرگ همسایه نمیتوانستند بیرون از خانه بروند. یک روز که مادر برای تهیة غذا بیرون رفت آنها تصمیم گرفتند به جنگ گرگ بروند. آنها در راه با خرگوش دانا برخورد کردند. خرگوش به بچهها توضیح داد که گرگ از آنها قویتر است و همه کارها را نمیشود با زور انجام داد. بچّهها به اشتباه خود پی بردند و از خرگوش راه چاره خواستند. آنها نقشه کشیدند که گرگ بدجنس را بدون جنگیدن از بین ببرند و با حیله گرگ را به سوراخ شیر بکشانند. بچهها با اتحاد و مشورت با خرگوش دانا توانستند بدون درگیری با گرگ او را از بین ببرند و با خیال آسوده در اطراف خانه بازی کنند. آنها فهمیدند که به جای زور باید از عقلشان استفاده کنند.