پسر هیرکانی و سایه خیال
داستانهای فارسی - قرن 14
در یکی از روزهای بهاری، راوی این داستان به سراغ یکی از دوستان قدیمیاش که سالها او را ندیده است، میرود و متوجه میشود که او مصیبتهای زیادی را تحمل کرده و اکنون که ازدواج نموده در زندگیاش دچار مشکلاتی شده است. حرفها پشتِ سر او بسیار است و هر کسی چیزی میگوید. راوی، تصور هم نمیتواند بکند حرفهایی که درباره دوست هیرکانیاش میشنود حقیقت دارد، بنابراین قصد سفر میکند تا یکبار دیگر دوست قدیمیاش را ببیند و از راز زندگی او سر در بیاورد و... .