تندیسگر
داستانهای فارسی - قرن 14
در این مجموعه 9 داستان کوتاه با عناوین ذیل جمع آمده است: پسلرزه، اسبها، رقص چاقو، حفره، جشن کتاب، کابوس روز نخست، شب شکار، تندیسگر و فکرهای خاموش. برای مثال در داستان "تندیسگر"، شخصیت اصلی داستان، مردی است که قصد دارد به مناسبت روز تولد همسرش "نادیا"، پنهانی تندیسی از او بسازد تا زن پس از مشاهدهی تندیس ساخته شدهی خود به دست همسرش، خوشحال شود، اما در لحظهی موعود، "نادیا"، به طرز مشکوکی میمیرد. بعدها تندیسگر با دختری با نام "پریزاد" ازدواج میکند. تندیسگر این بار نیز مجسمهای از "پریزاد" میسازد و در لحظهای که "پریزاد" قصد تماشای تندیس خود را دارد، کشته میشود. در بخشی از داستان میخوانیم: "پریزاد گفت که مرد هرگز عاشق نادیا نبوده و عاشق او هم نیست و او چهقدر دیر این را فهمیده است. حال کسی را ترک خواهد کرد که جز خودش را نمیپرستد".